ارتباط با بزرگان دين و اولياي الهي نيز در سير و سلوک اثرات سازندة
فراواني دارد. انس با مراجع تقليد و علماي ربّاني، خود به خود آدمي را در راه مياندازد
و مهمتر اينکه در راه نگاه ميدارد. کسي که با عالمان دين و علماي وارسته و
عامل، مأنوس است، به صورت ناخودآگاه تقيّد به ظواهر شرع دارد و از بسياري از
گناهان که موجب سقوط و تباهي انسان ميشود، دوري ميگزيند.
افزون براين، گاهي نگاه نافذ و عتاب آلود يک مرجع ديني يا يکي از
اولياء الهي، آدمي را بيدار ميکند و به منزل توبه ميرساند و اين، از الطاف
خفيّۀ خداوند است که توجّه به آن، ميتواند حالت توبه را در انسان پديد آورده و
همچنين آن را محافظت نموده و بقاء و دوام آن را تضمين نمايد. الطاف خفيّۀ خداوند
بسيار بيشتر از الطاف جليّۀ ذات باريتعالي، براي پيشرفت سير و سلوک انسان مفيد و
مؤثّر است و عتاب اولياي الهي نيز از الطاف خفيّه به شمار ميرود. بنابراين، سالک
بايد خود را در معرض بزرگان دين و اولياي الهي قرار دهد تا گاهي يک نگاه نافذ يا
يک توصيه و نصيحت و يا يک عتاب از جانب آن بزرگواران، او را متنبّه و بيدار نمايد
و مقدّمات توبه را براي او فراهم آورد.
فقيه عارف مرحوم آخوند ملاّ حسينقلي همدانی)، از جمله
علماي ربّاني و عارفان سالک و داراي نگاه و کلام نافذ بوده است. نگاه نافذ آن
عالم وارسته و کلام تأثيرگذار ايشان، «عبد فرّار» را که يك مرد زورگو و لاابالي
بود و همه از او وحشت داشتند، به منزل توبه رسانيد و او را سعادتمند کرد.
خلاصة داستان عبد فرّار اين است که مرحوم آخوند همدانی) در راه به عبد فرّار برخورد
کرده و به او گفت: کیستی؟ گفت: من عبد فرّار هستم. مرحوم آخوند از این جمله
استفاده کرد و همراه با نگاه تندي گفت: «أفَررتَ مِنَ الله اَو مِن رَسولِه؟-
آیا از خدا فرار کردهای یا از رسول خدا؟» همین یک جمله موجب شد جاذبۀ حق تعالی او
را تسخیر کند و توفیق بازگشت به سوی خدا را بیابد و در حالی که مرتّب جملۀ مرحوم
آخوند را تکرار ميکرد، به خانهاش رفت. تذکّر و نگاه عتابآمیز آن وليّ خدا، او
را بیدار کرد، تا جايي که از گذشتة خود شرمسار شد و توبة حقيقي کرد و در يک شب،
منازل سير و سلوک را يکي پس از ديگري طي کرد تا به مقصد رسيد و از دنيا رفت. فرداي
آن روز، مرحوم آخوند به شاگردان خود که منتظر تدريس ايشان بودند، گفت: يکي از
اولياي خدا از دنيا رفته است، امروز به تشييع جنازة او ميرويم. گفته شده است که
او را غسل و کفن کردند و همراه با شاگردان خود که از علما و فضلاي حوزة علمية نجف
اشرف بودند، در تشييع و تدفين وي شرکت کردند.
در اين مجال، تذکّر يک نکته ضروري به نظر ميرسد و آن اينکه: اگر انس
با علماي ربّاني و احترام به آن بزرگواران، در پيشرفت سير و سلوک اثرات سازنده
دارد، بي احترامي و توهين به آنان نيز تأثيرات مخرّب و فوقالعاده مضرّي براي سير
و سلوک و حتّي براي حسن عاقبت خواهد داشت:
«مَنْ
أَكْرَمَ فَقِيهاً مُسْلِماً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَنْهُ
رَاضٍ وَ مَنْ أَهَانَ فَقِيهاً مُسْلِماً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ
هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ»[1]
کسي که فقيه
مسلماني را تکريم کند، خداوند را در حالي در قيامت ملاقات ميکند که از او راضي
است، و کسي که به فقيه مسلماني توهين کند، خداوند را در حالي در قيامت ملاقات ميکند
که بر او غضب کرده است.
اين روايت شريف ميفرمايد: اگر کسي احترام فقيه مسلمان را نگاه بدارد
و او را تکريم کند، در روز قيامت خداوند را در حالي که از بندة خود راضي است، ملاقات
ميکند. و اگر کسي به عالمي توهين کند، پشت سر او غيبت نمايد، به او تهمت بزند و
يا حتّي در مواقعيکه لازم است، از آن عالم دفاع نکند، در روز قيامت خداوند را در
حالي که از اين بنده غضبناک است ملاقات ميکند. و معلوم است غضب خداوند در روز
قيامت، راهي به جز جهنّم و عذاب، به روي انسان نميگشايد.
اهانت بهمراجع تقليد و علماي ربّاني، غيبت و نسبت دروغ دادن به آنان،
نه تنها آدمي را از وادي سيروسلوک خارج ميسازد، بلکه مانع بزرگي براي حُسن
عاقبت و موفّقيّت در زندگي محسوب ميشود. اين حقيقت کراراً به تجربه اثبات شده
است.
مرحوم آيتالله العظمي وحيد بهبهاني)[2] ـ که عمر خويش را در حوزههاي مختلف علميه، از جمله حوزة بهبهان،
اصفهان، کرمانشاه، کربلا و نجف اشرف صرف کرده و در تمام طول عمر خويش با زحمات و معضلات
فراوان، با افکار و اعمال افراطي و منحرف در حوزههاي علميّه مبارزه کرده است ـ در
کتاب «الفوائدالحائريّه»، توصية مهمي خطاب به طلّاب علوم ديني ارائه ميفرمايد.
اين توصيه که حاصل سالها کسب تجربه و مشاهدات عيني آن عالم بزرگوار است، براي
همگان مفيد و قابل استفاده است. ايشان ميفرمايد:
«مراقب باشيد احترام علماي ديني را حفظ کنيد و از آنان، حتّي از قبور
آنان، بهره بگيريد که ارتباط و تماس نفوس ضعيفه با نفوس آنان در ابتداي راه،
مؤثّرتر از ارتباط اين نفوس با «نفوس قويّه»[3] است.»
بعد ميفرمايد: «ايّاک، ثم ايّاک، ثم ايّاک؛ بر حذر باش، بر
حذر باش، برحذر باش، که جسارتي به علماي دين نکني؛ زيرا اگر کسي به علما و فقها بياحترامي
کند، عاقبت به خير نميشود و زندگي او در «وادي تيه» واقع ميشود.»
يعني مثل کسي که در بيابان گرم و بي آب و علف، راه را گم کرده است،
در زندگي سرگردان ميشود و راه به جايي نميبرد. و در مقابل، کساني که مقيّد به
محترم داشتن مراجع تقليد و علماي ربّاني هستند، در صراط مستقيم و در مسير هدايت
واقع ميشوند.
بنابراين هيچکس حق ندارد براي پيشبرد اهداف سياسي يا حتّي اهداف
ديني، به ديگران، خصوصاً يک عالم ربّاني اهانت کند که چنين اهانتي او را در ورطة
غفلت انداخته و آيندة وي را تباه خواهد کرد.